سلام دوستان

بدون مقدمه می خوام بنویسم. اصلا نمی دونم اسمش رو چی باید بگذارم؟!

همین حوالی روز های بهاری
دیگر چشمت رو بستی
ولی این بار به حق بود
به حق از این سرای بی رحم
که درونت را می سوزاند
و غصه های درونت
بوی فریاد می داد
یک فریاد بی صدا
بر سر آدم های انسان نما
آنانی که در این دنیا از عشق شتاب می جویند
اما زهی خیال باطل
کجاست این عشق؟
در دنیایی که آدمیانش همدیگر را به تکه نانی می فروشند
جای تو نیست
هنوز یادم نرفته روز هایی که با پشتک هایت
گوشه چشم خیلی ها رو خیره می کردی
ولی انگار توی صورتت
یه لبخند تلخ موج می زد
لبخندی که درد های وجودت
نقاب درونت را به تصویر می کشید
بخواب آروم مهرداد
اینجا جای تو نیست
جایی که آدمیانش
از بهار جهنم می سازند
و حتی گلها
از نفرت وجودشان پژمرده می شوند
و هیچ قلبی
خیال تپیدن در این ساحل سهمگین را ندارد
جای تو نیست
بخواب آروم مهرداد
جای تو توی قاب بهترین هاست
همان بهترین هایی که خدا گلچین می کند و می برد
ولی یه چیزی رو یادت نره
به آپاچی سلام برسون
خداحافظ

روحت شاد و یادت گرامی