جستجو
Close this search box.
جستجو

جز به من، به تمام دنیا شک کن!

کمی،
به اندازه ی یک جرعه حرف،
کنار دلتنگیهایم بنشین!
بگذار تا با عطر حضورت
به بهار
فخر بفروشم
و خورشید
انعکاس خویش را
از آینه ی چشمهای تو تماشا کند…
مرا غرق کن
در دریای بیکران مهربانیهایت
و باز
با نوازش
دستها که…
نه،
2 ساقه ی نیلوفرت
جانی تازه ام ببخش!
آه که چقدر دلتنگم
برای شب گردی با تو
زیر رقص نور ستارگان،
چشمهایم را ببندم
و تو
ماه را
برایم به ارمغان بیاوری
تا فانوس راهم شود!
دلم تنگ است
برای حس عطر بهار نارنج
و حرفهای در گوشی با تو!
دلم برای موسیقی روح نواز صدایت
و لمس تک تک کلمات لطیفت تنگ است،
با من دوباره حرف بزن!
ای آسمانیترین زمینی من!
من
برای پیدا کردنت
راهی به اندازه ی تمام دنیا پیموده ام
تا به دنیای عشق تو رسیده ام!
تو هم،
فقط یک بار
جز به من
به تمام دنیای پشت سرت شک کن،
با من بمان،
بگذار تا دنیا دنیاست
من و تو
دنیای هم باشیم!

۳۱ دیدگاه دربارهٔ «جز به من، به تمام دنیا شک کن!»

سلام و درود بر آبجی فرزانه
خوبی یا بهتری آیا
بهار چطوری بوده عالی گذشته یا نه
خب این متنت خیییییلییی زییییبااا و دل نشین بوداااا و منم از خوندنش لذت بردم
به هر حال مرسی روزت خوش ایام به کام و شادمانی وقت بخیر و باااایییی

درود. خَخ ولی من به خودت شک دارم. فکر کنم این نوشته از خودت نیست. زودی بیا اعتراف کن بینیم اینکه نوشتی از کیه ها.
به هر حال هرکی اینو نوشته, قشنگ نوشته و مرسی از تو که اینجا به اشتراک گذاشتیش.
باهاش صد درصد موافق نیستم. منظورم اون تفکری هست کهتو این نوشته به مخاطب القا میشه.
شاااادتر باااشی.

دیدگاهتان را بنویسید