جستجو
Close this search box.
جستجو

سرمشق عشق

حاصل دل و قلم من
در نگاه پرندگانیست
که در آشیانه ی خویش
به گرفتن دانه ای دلخوشند
و دل من
از سر خط عشق
تا انتهای جنون و مستی تو
محتاج یک جمله گرم است
که آن را از نگاهت
به تار و پود غزل های عاشقانه
پیوند دهد
و در خلوت خویش
حرف های دلم را
از پس کوچه های درونم
برای فانوس شب های تنهایی ام
مهمان می کنم
و در دیار عاشقی
به خاطر شکستن سکوتم
لبخند را همراه لب می کنم
تا ترانه ای از روزنه امید
زمزمه کنم
و حتی
همراه این ترانه
قطره ی اشک با چشمانم
غریبه نیست
و در این راه
برای همسایگی با دستانت
باید الفبای عشق را آموخت
که با سرمشق عشق تو
حتی محال هم ممکن می شود

۳۶ دیدگاه دربارهٔ «سرمشق عشق»

سلام وحید. ایول! وحید پیش از اینکه بشناسمت اگر نوشته هات رو می خوندم اصلا باورم نمی شد بتونی اینهمه لطیف بنویسی. آفرین! بیشتر بنویس و بیشتر با ما به اشتراک بذار. هرچند این حرفم تکراریه ولی باز میگم من نوشته هات رو دوست دارم!
ممنون به خاطر اشتراکش.
موفق باشی!

سلام پریسا.
تو همیشه به من و نوشته هایم لطف داری وگرنه نوشته های من به زیبایی نوشته های خودت نیستند.
خوشحالم که مورد پسندت واقع شده.
ممنونم از لطف و حضور عزیزت دوست عزیز من.
شاد و موفق باشی.

سلام نیایش خانم.
خواهش می کنم خودتون زیبا خوندید.
اختیار دارید شما هم قلم خوبی دارین. خوشحالم که مورد پسندتون واقع شده.
ممنونم از لطف و حضور ارزشمندتون.
شما هم شاد و سلامت باشین.

سلام به خورشید خانم.
خواهش می کنم خوشحالم که نوشته های کوچک من تونسته توی دل مهربون شما عزیزان جایی داشته باشه و همچنین تشکر از لطفی که به نوشته ی من داری و واقعا شرمنده محبتت هستم.
ممنونم از حضور بسیار عزیزت.
شاد باشی.

سلام به آقا مهدی گل.
خواهش می کنم حضور عزیز خودت لایک داره.
چشم سعی می کنم بازم از نوشته هایم قرار بدم.
ممنونم از لطف و حضور پر محبت و سبزت.
شاد باشی عزیز دل.

سلااااام وحید عزیز و مهربون.!
دمت گرم دوست من که بالاخره یکی آوردی
خیلی قشنگ بود ای ول
خوب از اونجایی که من زیادی خود پسندم و از اونجایی که خودم هی میگفتم بیار و از اونجایی که تو دوست مهربان خودمی این شعر رو برمیدارم و میبرم و به یکی از استادامون که نوشته ی چند تا از بچه ها رو براش بردم لذت برده بود اینم براش میبرم شاید که آخر ترم ای
شاد باشی و بیشتر از اینا برامون بیاری

سلااااام ابراهیم جان.
خواهش می کنم قابلت رو نداشت. خودت قشنگ می خونی دوست گلم.
خوشحالم که از نوشته ی من خوشت اومده. اختیار داری اگه قابل می دونی برش دار و به استادتون تقدیمش کن باشد که آخر ترمی رستگار بشی خخخخخخخ.
ممنونم از لطف و حضور مهربونت دوست عزیزم.
شاد باشی.

عه پس مدالم کوشش!!! یعنی حتما من باید بگم!

خب مسئله ای نیست!حالا که شما نمیدید.خودم باید یه فکر کنم

خوبه دیگه ده دوازده تا مدالای اون بالاییاست یکیشم برا خودمه.حله دیگه ما رفتیم خخخ

سلام آقا وحید
فوق العاده بود لذت بردم.
کاش دوستانی که دکلمه می کنند بخونن این شعرو بذارم کانال دکلمه.خیلی قشنگه.
الان برای یکی دوستام میفرستم دکلمه کنه.
یادش بخیر سال قبل این موقع ها نمایشگاه کتاب.
چقدر به شما بد گذشت خخخخ سرو صدا و هیاهووووو
ولی روز خوبی بود
خانم اکرمی تا مدتها هی پیام میداد بیاید تقدیر نامتونو بگیرید یکسال گذشت آخرشم نرفتید.

سلام خانم سارای.
خواهش می کنم خودتون عالی می خونید.
خوشحالم که شعرم رو دوست داشتید و اونو لایق دکلمه می دونید. اگه دکلمه اش کردید برای منم بفرستید. یه گروه دکلمه راه اندازی کردم که خوشحال میشم توی اون گروه به اشتراک گذاشته بشه. افراد هنرمندی اونجا هستند.
آره یادش بخیر خخخخخخخخخ واقعا سر و صدای زیادی بود و کلافه شده بودم خخخخخخخخخ.
این هفته من سرما خورده بودم و نشد که باز بریم. اگه اتفاق خاصی نیفته شنبه میریم نمایشگاه. ظاهرا شنیدم شنبه هم هست. والا من فقط یکبار شنیدم که خانم اکرمی خواستند تقدیرنامه بدن و دیگر خبری از این قضیه ندارم.
خوشحال شدم اینجا دیدمتون و ممنونم از حضور ارزشمندتون.
شاد باشین.

دیدگاهتان را بنویسید