جستجو
Close this search box.
جستجو
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

یادداشت ششم مهرماه 90

امروز با خستگی تمام از صدای زنگ موبایل نفرتم گرفت. گفته بودم صدا شون رو نمی شنوم ولی این دفه شنیدم و آرزو کردم موبایلم خفه خون بگیره, هناق بگیره, شارژش تموم بشه که نه خفه خون گرفت و نه هناق. شارژش هم تموم نشد که نشد. یک کلید به دلخواه فشار دادم و موبایلم که طبق وظیفه در ساعت پنج و سی دقیقه صبح داشت زر و زر می کرد مثل من به خواب رفت. انگار برای اون هم دیگه اهمیت نداشت که اگه دانشگاه من دیر بشه, اگه درسم حذف بشه, اگر بدبخت بشم چی میشه! شب قبل با خستگی تمام صدو چهل صفحه کتاب اسکن کرده
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

یادداشت پنجم مهرماه 90ب

امروز از اون روز های پرکار من بود. ساعت پنج و سی دقیقه از خواب بیدار شدم. یه دوش دبش گرفتم و چه خوب شد که گرفتم. از روز قبل که سر را اصلاح کرده بودم, کلی ریزه مو توی سرم جا خوش کرده بودن. سفت شستم شون و پاک سازی شون کردم و پس از مراسم خشک کردن مو ها به صبحانه خوردن رو آوردم. چند تا از فیلم هایی که دیشب قبل از خواب برای دانلود سِت کرده بودم, به سلامتی دریافت شده بودند. از جمله جدایی نادر از سیمین و bad teacher. رفتم توی خیابون و دیگه خدایا به امید تو. یک ماشین ویژه جلوی پام
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

یادداشت چهارم مهرماه 90

امروز به طور رسمی, روز دوم دانشگاه بود. همه آمدند, من هم رفتم. بگذارید از اول اولش بگم. از صبح که ساعت شش از خواب بیدار شدم. اصلاً انگار کوکشون نکرده بودم! زنگ نزدند. شاید هم این منم که خیلی وقته دیگه صدا شون رو نمی شنوم. واقعاً نمیدونم با این مشکل چه کار کنم؟! شما چه راه حلی پیشنهاد میدید؟ من هر وقت موبایل یا تلفن ثابتم را روی ی ساعت خاص کوک می کنم, وقتی زنگ می زنه صداش رو نمی شنوم و بنا بر این از خواب بیدار نمی شوم. به هر حال ساعت شش به طور قریزی بیدار شدم و آبی به دست و صورت
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

یه شوخی کوچولو!

معلم زن اسپانیایی داشت به شاگرداش توضیح می‌داد که اسامی در زبان اسپانیایی برخلاف انگلیسی مذکر و مونث هستند.
برای مثال خانه مونث هستش و مداد مذکر

یک دانش آموز پرسید “جنسیت کامپیوتر چیه”
معلم بجای جواب دادن کلاس را به دو دسته تقسیم کرد:
آقایان و خانم‌ها و از آنها خواست خودشان تصمیم بگیرند که آیا کامپیوتر مذکر است یا مونث.
از هر گروه خواسته شد ۴ دلیل برای توصیه‌شان بیاورند.

دسته‌ها
صحبت های خودمونی

امروز تو دلم آشوبه! انگار دارند تو دلم رخت میشورند!

دسته‌ها
صحبت های خودمونی

امروز بعد از دو ماه رفتم نونوایی!

دسته‌ها
صحبت های خودمونی

واقعا وقتمون همینطوری باید هدر بره؟ این جنجال ها تا به کی؟!

سلام. امیدوارم که کیف تون کوک کوک باشه. اگه هم نیست، بلند شین چهار بار که بالا و پایین بپرید و دور خودتون بچرخید یا بزنید به کوچه و کوه و دشت و خیابون و نه بیابون کوک میشید. آموزش کار با برنامه های باز یابی اطلاعات داره کامل میشه. به محض اینکه ویرایش صوتیش تموم بشه، میزنم توی وبسایت. امروز اومدم در مورد اتفاقی که واسه خودم و این وبگاه افتاد و من رو خیلی به فکر فرو برد باهاتون یه کم صحبت کنم. یه فرد محترمی که اسمشو هم نمیگم که بعد مشکلی پیش نیاد، آموزش آفیس 2007 و نسخه نهایی تخت گاز رو الکترونیکی با قیمت
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

یه درد دل خودمونی. امروز داشتم چی کار می کردم؟!

امروز چی کار می کردم؟!

داشتم با خودم کلی کلی ذوق و شوق می کردم که آقا بیا و ببین، واسه بچه ها و واسه خودم بلاگ زدم، ال کردم و بل کردم، حالا دیگه میشه آموزش ها رو رایگان بزنم واسه بچه ها و فلان و بهمان که دیدم نه به این سادگیام که فکر می کردم نیست.

دسته‌ها
صحبت های خودمونی

موش رفت تو گوشم! موش رفت تو گوشم!

سلام.

به قول اینی که تو رییس مزرعه میگه: “موش رفت تو گوشم. موش رفت تو گوشم.”

دیروز عصر یه حمام دبشی رفتم و در حد 16 دقیقه یه دوش گرفتم. ولی نمیدونستم اینطور میشم. حتی دیشب هم مشکلی نداشتم ولی از امروز صبح این مشکل پدیدار شده و داره اذیتم میکنه.

دسته‌ها
صحبت های خودمونی

بابا این چه وضعشه دیگه شورشو درآوردند!

بابا این چه وضعشه دیگه. امروز آموزش انتقال وجه اینترنتی بدون خودپرداز و بدون ثبت نام رو آماده کرده بودم واستون بذارم. اینترنت بیسیمم قات زده. نمیدونم چشه؟! خلاصه که بدجور ضد حال خوردم. معلوم نیست زیرساخت مشکل داره یا مخبرات یا هردو یا هیچکدام. شایدم من مشکل دارم. بیخیال. بلاخره منتظر این آموزش صوتی بسیار مفید و مختصر و تو دل برو باشید. مناسب برای بچه ها و بزرگتر های نابینا و کمبینا. تبلیغ بسه. برم بینم چه خاکی میشه تو سر این اینترنت کرد. الآن هم با خط تلفن وصلم. خوش باشید تا همیشه!
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

چرا ما نابینا ها گاهی اوقات در جمع احساس تنهایی می کنیم؟!

سلام دوستای گلم. چه اون هایی که چند خطشو می خونید و چه اون هایی که تا آخرش پا به پا باهام میاید!

خیلی شاد و در عین حال خیلی هم خستم. از اصفهان از مهمانی شامی که داداشم ترتیب داده بود به خونه رسیدم. اکثر فامیل های درجه یک بودند.

مثل همه مهمانی های دیگه بود. همه گفتند و شنیدند و خندیدند و خوردند و عکس گرفتند و تفریح کردند. ولی چیزی که به نظرم اومد مهم باشه این بود که در چنین مواقعی یک نابینا چه قدر میتونه تنها بشه!؟

دسته‌ها
صحبت های خودمونی

اینم نتیجه بد خوابی یا بی خوابی. از من میشنوید ساعت خوابتونو به هم نزنید!

این چند روز بدجور درگیر کارای کتاب آفیس 2007 Office 2007 بودم. به طوری که دیشب واسه کپی کردن چند فایل روی سرور تا ساعت چهار صبح نخوابیدم و بعدش هم ساعت هشتو نیم باید می رفتم اصفهان چون کلاس تدریس خصوصی کامپیوتر داشتم.

دسته‌ها
صحبت های خودمونی

تا حالا به پنجشنبه ها فکر کردید؟!

این روز های پنجشنبه خیلی جالب و در عین حال خیلی هم عجیبه. من واسه این حرفم دلایل خودمو دارم ولی فکر می کنم حرفای من واسه همه حرفی دیرآشنا باشه.

دسته‌ها
صحبت های خودمونی

به گوش کن خوش اومدید!

سلام. ورود شما بازدید کننده عزیز را به وبگاه گوشکن خوش‌آمد می گویم. من مجتبی خادمی, مدرس کامپیوتر و دانشجوی ترم هفت مترجمی زبان انگلیسی در دانشگاه اصفهان در مقطع کارشناسی هستم. این وبگاه، همان محله ایست که صفا و صمیمیت، علم و اندیشه، صداقت و امانت داری، در آن حکم فرماست. برای تمام کودکان و بزرگ تر های نابینا و کم بینا. مهم نیست معلم هستید یا دانش آموز، پدر هستید یا مادر هستید یا فرزند، با تجربه هستید یا تازه کار، این محله متعلق به خود خود شماست! آموزش کار با ابزار IT و ابزار آسانساز زندگی، مستقل شدن همه افراد نابینا و کم بینا، انتشار به