جستجو
Close this search box.
جستجو
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

تا انتها، امید

حال این روز های من همچو تشنه ای است که در لحظه ی افطار با جرعه آبی غریبه نیست اما در روزگار عاشقی جز گرمی مهر تو آب این زندگی طعمی ندارد و در نوبت شباهنگام قلم و دفتر من سراغ دست نوشته هایم را می گیرند و من در هوایی که به دلتنگی ختم می شود سکوت می کنم و اگر کسی در پس کوچه های انتظار از حرف دل پروانه ای که بر گرد گلها می گردد، خبری دارد؟، به دستانم ندایی برساند تا کنار پنجره جنون از سوز فراق تو بنویسم و در تاریکی شب به این می اندیشم که در روز های بی تو دیگر
دسته‌ها
شعر و دکلمه

پدر، تکیه گاه وجود

سلام دوستان امیدوارم که حالتان خوب باشد. در این پست می خواستم دل نوشته دیگری از خودم با نان «پدر، تکیه گاه وجود» را برایتان بگذارم. وقتی نام تو در گوشم طنین انداز می شود به یاد روز های خسته ام می افتم روز هایی که گریه هایم با لبخند مهر تو به فنا می رفت و دستان گرمت مرا شیفته ی عطر وجودت می کرد و با باران مهربانت و عطر نوبهارت سبزه می زدم و تو در میان آغوش تنگت نفس هایت را با من قسمت می کردی تا دیگر دلم احساس تنهایی نکند و حال سال هاست که با تکیه گاه وجودت زندگی می کنم و