جستجو
Close this search box.
جستجو
دسته‌ها
کامپیوتر

از دست ندین,آموزش یک سایت آپلود رایگان

سلاااااام سلااااااام دوستان خوفین,خوشین,دماقتون چاقه؟ خوب,خدا رو صدو شصت بار شکر دوستان امروز با یه شیرینی ی دیگه آهان,نا با یک آموزش دیگه در خدمتتون هستم بچه ها,دیروز داشتم میگشتم تو اینترنت یویهو به یه سایت بر خوردم که خیلی خیلی باحال بود یه سایت آپلود آره,درست شنیدین آپلود این سایت امکانات زیادی داره ببینین تا حالا نشده من بهتون بگم چیزی رو دانلود کنین بعد ضرر کنین پس آموزش آپلود ویژه ی نابینایان رو از همینجا دانلود کنین این سایت میتونه محلی برای ارتباط شما باشه مثلا من یه فایل میزارم,بعد آدرس رو میدم به مجتبا یا مثلا مجتبی یه فایل میزاره بعد آدرس رو میده به من
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

بفکرید بکامنتید

درود دوستای گلم نمیدونم از کجا شروع کنم یعنی اصلا چی بگم اینکه میخام بگم تا حالا کم و  بیش بهش اشاره شده و جزو دغدغه های ما نابیناها بوده و  هست بذارین بدون مقدمه برم سر اصلش امروز که میخاستم برم کلاس,,  اتوبوس اولیرو که خب سوار شدم هیچی تموم شد وقتی پیاده شدم یه خانمی که میگفت از قبل هم منو میشناخته یعنی دوسه باری منو دیده منو همراهی کرد تا اونور خیابون و  خلاصه متأسفانه حالا میگم چرا متأسفانه با من سوار اتوبوس شد هیچی اتوبوس خیلی شلوغ بود منم که دیگه عادت کردم مثل بقیه ایستاده بودم که اون خانمی که منو همراهی کرده بود
دسته‌ها
ویژه نابینایان

کلاسی دیگر و درسی دیگر: نابینا و آسانسور

خوب قژ و قوژ نیمکتها بس است دیگر. فرزندانم. بنشینید سرِ جایتان و سر و صدا و پچ پچ را تمامش کنید. امروز میخواهیم راجع به آسانسور و نابینا بحث کنیم. ابتدا از قواعد کلی یک آسانسور شروع میکنیم که در مورد افراد بینا نیز صدق میکند. پیش از هر چیز, دانستن جای آسانسور بسیار مهم است. حتی افراد بینا نیز برای یافتن جای آسانسور, از ساکنان ساختمانها سوال میپرسند و یا با استفاده از نقشهها و تابلوهای راهنمای نصب شده در ساختمان, جای آن را پیدا میکنند. اکثر غریب به اتفاق آسانسورهای امروزی به یک بلندگو مجهزند که ربطی به بینا یا نابینا بودنِ شما ندارد. شما چه
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

یادداشت دوشنبه 11 دیماه 91 خورشیدی: خاطرات یک دانشجوی نابینا

شنوندگان و بینندگان و خوانندگان و مطرب ها و نوازندگان و همه و همه اعضای محله کلا سلام. با خودم عهد کرده بودم که توی این فرجه های امتحانی دور یادداشت نویسی و اعتیاد داشتن به اینترنت را یک خط سرخ بکشم که این اینترنت و این نوشتن پدر وقت آدم را در میاره اما حالا که بعد از چند روز دیدم من آدم با برنامه ای هستم و قدرت پایبند بودن به برنامه هام رو دارم تصمیم گرفتم بنویسم که واقعا اگر ننویسم حیفه. فکر کنم پنجشنبه گذشته یعنی هفت دیماه بود که یکی از متنوع ترین پیتزا ها رو تجربه کردم. پیتزای چهار طعم. یعنی یک تکه
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

2 دی 91

به لفت و لیس های پمپ بنزینی از ما ها و ماشین های دیگه قسم که امشب حالم خیلی خوبه. راننده میپرسه کجا ببرمت؟ رفیقش میگه هرجا. منم منتظرم. هر وخ هر طور شد ماهم هستیم. پایه ایم تا صبح. تا شب ولی نه تا صبح بعدی که میسنجنمون. دربدری و مسخره بازی و گشت و گردش و امیدواری به زندگی بدجور منو تو بغل گرفته. داره فشارم میده. خوشبختی دوستم داره. اگر نداشت همچین که وحشیانه میزنه رو ترمز من با لبتاپ با کله رفته بودیم تو شیشه. بچه ها مثل من روزای تعطیل بزنید بیرون. حال کنید با رفیق. بی رفیق. امروز و این روزا حال خوشی
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

باز من و این نگرانی ها: شما هم از این ها دارید؟

درود دوستان. امشب به زور ی دو لقمه اینترنت از دوستم گرفتم. این اینترنت هم واسه ما شده درد سری شبیه به یک موجود عظیم الجسته که نه میشه تسلیمش نشد و نه میشه زیر بارش رفت! چهارده ساعت در هفته که خداییش همینشم توی خیلی از جاها و دانشگاه ها نمیدن و خدا را شکر باید کرد و دست دانشگاه اصفهان و دست اندر کارانش هم درد نکنه و اون هم اینترنت بیسیمی که توی تمام خوابگاه ها پخشه ولی خوب واسه من خیلی کمه و دو سه روز اول ته میکشه. یکی از علت هایی که نتونستم پست جدید بدم هم همین قهتی اینترنت بود. شنبه و