جستجو
Close this search box.
جستجو
دسته‌ها
نشریه جهان آزاد

نشریه جهان آزاد، شماره 81. چرا من عاشق عصایم هستم و مفهوم آن برایم چیست

سلامی رنگارنگ به همراهان ما و محله نابینایان! امیدواریم که تابلوی زندگیتون همواره پر از شادترین رنگ‌ها باشه!   سوال: دوست نابینا و کمبینای من! نظرت در مورد استفاده از عصای سفید چیه؟ بعضی از ما با این همسفر ساکت و موثرمون چندان رفیق نیستیم و به دلایل مختلف ترجیح میدیم که هرچی کمتر ازش استفاده کنیم. اما اگر بدونیم که این وسیله چه قدر می‌تونه دنیای اطرافمون‌رو تغییر بده قطعا با این موضوع برخورد بهتری خواهیم داشت! امروز قراره به دیدن کسی بریم که عاشق عصای سفیدشه و هرچند در گذشته نگاهی متفاوت داشته، در حال حاضر عمیقا معتقده که عصای سفید زندگی‌رو براش روشنتر کرده. بیایید بریم
دسته‌ها
نشریه جهان آزاد

نشریه جهان آزاد، شماره 80. دنیا کلاس درس ماست.

سلامی به تابندگی خورشید مرداد به یاران محله نابینایان! امید که خورشید عمرتون همواره در اوج کامیابی بتابه!   زندگی در هر مرحله و هر مکان و موقعیتش که باشیم درس‌های ارزشمندی واسمون داره که به یاد گرفتنشون حسابی می‌ارزن. مهم نیست در چه سن و سال و در کجای زندگی هستیم. هر جا که باشیم، در هر سن، در هر موقعیت، کلاس درس زندگی ما همونجاست. حتی میشه در دل تاریک یک شب بی‌ستاره و توفانی ساختن فانوس‌رو یاد گرفت و به صبح رسید. این حقیقت به ظاهر ناممکن‌رو افرادی از جنس خودمون تجربه کردن و قراره که امروز به ما هم یادش بدن. افرادی که موفق شدن
دسته‌ها
نشریه جهان آزاد

نشریه جهان آزاد، شماره 79. هرگز دیر نیست

سلامی به گرمای قلب تابستان به تمامی دوستان و آشنایان محله نابینایان! دل‌هاتون گرم و نبض زندگیتون همیشه پرتپش! باز هم قراری دیگه و سفری دیگه به گوشه‌ای دیگه از داستان یک زندگی در نقطه‌ای از جهان آزاد!   تلاش برای تحقق هدف‌ها گاهی بسیار سخت و حتی ناممکن به نظر میاد. گاهی ما کمی دیر می‌کنیم و به نظرمون شاید دیگه واسه بعضی از رسیدن‌ها دیر شده باشه. روی همین حساب از عظمت اون رویا تنها حسرتی سوزان‌رو به یادگار برداشته و می‌گذریم. اما   امروز در هفتاد و نهمین سفر محله نابینایان به جهان آزاد قراره در لابلای صفحات زندگی کسی مهمون بشیم که شاید در انتهای
دسته‌ها
داستان و دل‌نوشته

ماهِ من، مهتاب. شماره 24.

قصه کوکو، 17. دیماه آهسته و خزنده وار می‌گذشت. هوا روز به روز سردتر می‌شد. دیگه دیوارها و وسایل گرمازا داشتن کم می‌آوردن و به خصوص شب‌ها به سختی جواب می‌دادن. سرما گزنده و فاتح از حصارها می‌گذشت و نفس‌رو در قفس سینه منجمد می‌کرد. کبوترها حالا بیشتر به خونه زمان سر می‌زدن. از لای پنجره نیمه‌بسته وارد می‌شدن، گشتی در سالن می‌زدن، استراحتی می‌کردن و می‌رفتن. گاهی هم به عروسک‌ها و دیجیتالی‌ها نزدیکتر می‌شدن که واسه هردو طرف جالب بود. و در کمال آرامش و شادی کوکو، یا در نتیجه برخورد تلخ اون روز یا در نتیجه گوشه‌گیری کوکو، دیگه برخوردی بینشون پیش نیومد. کبوترها بهش نزدیک نمی‌شدن
دسته‌ها
نشریه جهان آزاد

نشریه جهان آزاد، شماره 78. آموزش از راه دور

سلامی تابان از جنس مهر به شما عزیزان محله نابینایان! امید که در پناه لطف حق همواره قرین مهر و شادکامی باشید! شکر خدا دوران تلخ کرونا هم با تمام دردسرهاش گذشت و با کلی خاطره، یادگاری و تجربه باقیمون گذاشت تا باقی راه‌رو آگاه‌تر و پویاتر از پیش ادامه بدیم. دوران بسیار سختی بود اما مثل تمام دوران‌های سخت دیگه، این هم مهلتی شد برای اون‌هایی که موافق دست روی دست گذاشتن و نشستن نیستن و در هر حال و هر فرصت و هر تنگنایی در پی یافتن راهی برای گذشتن و رسیدن تلاش می‌کنن. یکی از مشکلات بزرگی که تمام جهان در دوران همه‌گیری به نوعی باهاش
دسته‌ها
نشریه جهان آزاد

نشریه جهان آزاد، شماره 77. درک تصاویر گرافیکی لمسی به‌روش انگشتان گرسنه

یک سلام تابستانی در این روزهای به شدت گرم به شما عزیزان محله نابینایان! دل‌هاتون گرم، گام‌هاتون محکم، و دست‌هاتون همیشه توانا!   یک بار دیگه زمان یکی دیگه از سفرهای محله به جهان آزاد رسید و این بار قراره سفری داشته باشیم به دنیای رنگ و تصویر و ترسیم. امروز قراره بهمون ثابت بشه که این تصور که دنیای نابینایان برای همیشه از رنگ و طرح خالیه کاملا به خطاست.   نقش و طرح یکی از زمینه‌های بسیار جذاب هنره و برخلاف باور خیلی‌ها، این هنر نه تنها برای نابینایان هم به اندازه افراد بینا جذابیت بی‌وصفی داره، بلکه بسیار آموزنده و موثر هم هست. خبر خوش و
دسته‌ها
نشریه جهان آزاد

نشریه جهان آزاد، شماره 76. استفاده از چشمبند: کمک به والدین برای یادگیری و آموزش مهارت‌های غیر بصری

سلام بر یاران محله نابینایان. امید که کامیابی همواره یارتون باشه! تابستون هم رسید. گرم و تابان. ای کاش شروع، امتداد و ادامه این فصل جدید برای همگی ما پربارتر از همیشه باشه! سوال! برای درک حسی که یک نفر از یک تجربه داره چیکار میشه کنیم؟ یک راه اینه که خودمون‌رو تا حد امکان جای طرف بذاریم تا احساسمون به حس و حالش نزدیک بشه. مثلا تو دوست بینای من! در مقام مادر، پدر، یا مربی یک نابینا، برای درک حس و حال فرزند یا دانشآموز نابینای خودت در موقعیت‌های متفاوت، یا واسه دونستن اینکه یک نابینا فعالیت‌های مختلف‌رو چه جوری یاد می‌گیره و انجامشون میده چیکار می‌کنی؟
دسته‌ها
داستان و دل‌نوشته

ماهِ من، مهتاب. شماره 23.

شبی در نیمروز. بعد از ظهرِ دوشنبه. ساعت1و34دقیقه. هوا گرمه اما پنجره‌ها باز نیستن. دلم شب می‌خواد. روزِ بیگانه‌ایه. بویِ واقعیت‌های جاری در لحظاتش حالم‌رو منقلب می‌کنه. دلم شب می‌خواد. هوا و صداها و سَیَلانِ محوِ شب. برای نقش کردنِ این خط‌ها باید منتظر بشم. نمی‌تونم. نمی‌خوام. تا شب هنوز کلی راهه. دلم شب می‌خواد. صداش می‌زنم. شب با حرکتی آرام و مواج از نگاهم سرک می‌کشه. بال‌هاش‌رو باز می‌کنه. روی لحظه‌های حقیقتزده آهسته جاری میشه و روز با بویِ فلزیِ واقعیت‌هاش در پشتِ حضورِ آشنای شب محو میشن. نیمه‌شبِ آشنا و روحِ ناشناسِ من با هم دست میدن. کنارِ پنجره‌ی شبزده نشستم. هوای شبانه‌رو نفس می‌کشم. جیرجیرکِ آشنای
دسته‌ها
نشریه جهان آزاد

نشریه جهان آزاد، شماره 75. هنر تدریس: معرفی سازمان ملی متخصصان آموزش امور مربوط به نابینایی

سلام به تمامی دوستان ما و محله نابینایان! امید که بهار عمرتون در پایان بهار طبیعت و در آستانه ورود به فصل گرم سال همچنان تداوم داشته‌باشه! باز هم طبق روال پیشین قراره به گوشه‌ای از جهان آزاد سفر کرده و خودمون‌رو به گشتی و تماشایی جدید مهمون کنیم. به امید همراهی و رضایت خاطر شما عزیزان! عبارت «هنر تدریس» از نظر هر یک از ما شاید تداعیگر مفهومی خاص باشه. بعضی از ما شاید تا امروز اصلا بهش فکر نکرده باشیم. دسته‌ای از ما شاید قرار گرفتن این دو کلمه، «هنر« و «تدریس»‌رو عجیب و چه بسا نادرست ببینیم. و عده‌ای شاید درکی متفاوت از این مقوله داشته‌باشن.
دسته‌ها
نشریه جهان آزاد

نشریه جهان آزاد، شماره 74. چرا هلن کِلِر تنها فرد نابیناییست که همه می‌شناسند؟

سلامی به رنگ ناب دریای دل‌هاتون به صاحبدل‌های محله نابینایان. امید که همواره سوار بر مرکب مراد باشید! همچنان در امتداد زنجیره سفرهای محله به جهان آزاد با شما هستیم. گاهی افرادی از بین ما، از جنس من و شما، عجیب می‌درخشن و تبدیل به اسطوره میشن. اسطوره‌هایی از جنس واقعیت. از جنس ما. تمرکز ما در سفر اینبارمون به جهان آزاد روی یکی از این شخصیت‌هاست. کسی که از درد شمشیری ساخت برای پیروزی بر شب. اجازه بدید برای شناسایی و آگاهی بیشتر از محتوای سفر امروز، به اصل ماجرا بپردازیم.   مشخصات نشریه:   نام مقاله: Why Is Helen Keller the Only Blind Person Anyone Knows? چرا
دسته‌ها
نشریه جهان آزاد

نشریه جهان آزاد، شماره 73. والدین: اولین معلمان تحرک کودکان نابینا: بخش پنجم و پایانی

یک سلام گرم به دوستان گرم و با صفای محله نابینایان.   امید که مثل خورشید همیشه تابنده باشید! امروز با آخرین بخش از سفر طولانی این نوبتمون به جهان آزاد با شما هستیم.   در چهار بخش گذشته آگاهتر شدیم که والدین به عنوان اولین و مهمترین مربیان تحرک کودکان به خصوص کودکان نابینا چه نقش بزرگی در شروع حرکت و طی مسیر فرزندانشون به سوی استقلال ایفا می‌کنن. با گرایش‌های متفاوت علمی و تصورات مختلف و فرضیات متعدد درباره نابینایی و روش‌های قدیمی و جدید کمک به فرد نابینا برای شکلگیری آینده و یافتن جایگاهش در جهان اطرافش هم بیشتر آشنا شدیم. نظرات متفاوت‌رو از صاحبنظرهای این
دسته‌ها
داستان و دل‌نوشته

ماهِ من، مهتاب. شماره 22.

قصه کوکو، 16.   با اینکه صبح شده بود اما هوا طبق روال روزهای گذشته روشنایی نداشت. شنبه بود و همه چیز حتی بدون حضور آدم‌ها در تکاپوی شروع یک هفته کاری دیگه سیر می‌کرد. عروسک‌ها بعد از یک شب شلوغ پر از شیطنت و بعد از آخرین اعلام زمان صبح، تازه به همون خواب عجیب و معمولشون رفته بودن و کوکو هم با صدای ترق وحشتناک برخورد کلاغ آشنا به شیشه که مشخص نشد واسه چی بسته بودن پنجره شفاف‌رو یادش رفت، از لذتی خبیثانه سرشار بود و داشت در سکوت واسه خودش کیف می‌کرد. برخورد کلاغ به شیشه یخزده چنان محکم بود که صدای انفجار‌مانندش مالک سالن‌رو
دسته‌ها
نشریه جهان آزاد

نشریه جهان آزاد، شماره 72. والدین: اولین معلمان تحرک کودکان نابینا: بخش چهارم

سلامی به صمیمیت بهار به اعضای صمیمی محله نابینایان.   امید که خورشید عشق و شادی در آسمان دل‌هاتون همواره بتابه! نوبت پیش، در گشت و گذارمون در جهان آزاد تا جاهای خوبی پیش رفته بودیم و امروز قراره بیشتر و بیشتر در مقوله نقش والدین در تحرک و هدایت فرزندان نابیناشون به سوی جهانی بزرگتر و بازتر، یعنی دنیای واقعی پیش بریم، و ببینیم و بدونیم که واقعا بینایی چقدر در کسب موفقیت‌های فردی و اجتماعی نقش داره و چطور میشه این نقش‌رو در صورت فقدان این حس، با حس‌ها و توانایی‌های دیگه بدنی و روحی جبران کرد. امروز در ادامه سفر چند بخشیمون، با مدل‌ها و نگرش‌های
دسته‌ها
نشریه جهان آزاد

نشریه جهان آزاد، شماره 71. والدین: اولین معلمان تحرک کودکان نابینا: بخش سوم

یک سلام به رنگ و عطر اردیبهشت به اعضای عزیز محله نابینایان.   امید که در قلب بهار، حال و هوای قلب‌های همگیتون بهاری باشه!   با بخش سوم از سفر طولانی این بار محله نابینایان به جهان آزاد با شما هستیم. در بخش‌های پیشین، با نقش والدین به عنوان مربیان موثر در تحرک فرزندان نابیناشون، با اهمیت استفاده از عصا در زندگی نابینایان، و با کاربرد فراگیر عصا به عنوان یک ابزار بسیار مفید از بسیاری جهات در زندگی یک فرد نابینا، اعم از کودک یا بزرگسال بیشتر آشنا شدیم. و حال، بدون اتلاف وقت و اطاله کلام، بریم تا به ادامه این سیر طولانی بپردازیم، تا شاید
دسته‌ها
نشریه جهان آزاد

نشریه جهان آزاد، شماره 70. والدین: اولین معلمان تحرک کودکان نابینا: بخش دوم

سلام به تمامی اعضای آشنای محله نابینایان به خصوص اهل سیر و سفر. امید که بهار طبیعت با بهار دل‌های تک‌تک شما عزیزان همگام و همراه باشه! در بخش اول سفر سریالیمون به جهان آزاد کمی بیشتر با روش‌های کاربردی جهت آموزش تحرک و جهتیابی به کودکان نابینا آشنا شدیم و در حال شناخت هرچه بیشتر نقش عصا در شروع تحرک نابیناها اعم از خوردسال و بزرگسال بودیم که زمانمون تموم شد و مجبور شدیم باقی گشت و گذارمون‌رو بذاریم واسه دفعه بعد، یعنی امروز و الان. خب، حالا که ادامه رشته گذشته اومده دستمون، بیایید به ادامه سفرمون و دیدن‌ها، شنیدن‌ها، و اکتشافات بیشتر بپردازیم!   مشخصات نشریه:
دسته‌ها
داستان و دل‌نوشته

ماهِ من، مهتاب. شماره 21.

قصه کوکو، 15.   بارون حالا که شروع کرده بود خیال توقف نداشت. سه روز بود که یک نفس و شدید می‌بارید و داشت حرکت‌رو از زندگی می‌گرفت. مردم زیر چترها و پیچیده در بارونی‌ها هر طور که بود راهشون‌رو در پیچ و خم‌های زندگی روزمره باز می‌کردن و پیش می‌رفتن. کند، سخت، اما پویا. پیشخدمت منزل آخر اون شب تا صبح داخل تاریکخونه موند و فردای اون شب هم بیرون نرفت. مالک سالن در تاریکخونه‌رو بسته نگهداشت و به هیچ کسی از حضور اون مهمون خیس و خسته چیزی نگفت. حتی شاگرد خیاط هم چیزی نفهمید. عروسک‌ها تنها شاهدهای ماجرا و شریک حیرت و کنجکاوی همدیگه بودن. و
دسته‌ها
نشریه جهان آزاد

نشریه جهان آزاد، شماره 69. والدین: اولین معلمان تحرک کودکان نابینا

یک سلام سبز به شما همراهان محله نابینایان. امید که همواره ناظر تحقق سبزترین رویاهاتون باشید! سفرهای محله نابینایان به جهان آزاد همچنان برقراره و ما همچنان در گردش به گوشه و کنار جهان آزاد همراه شماییم. حرکت یکی از اصلی‌ترین اجزای زندگی زنده‌هاست و به هیچ عنوان نمیشه انسان‌رو بدون حرکت زنده تصور کرد. در هر شرایطی و با هر معلولیتی حرکت به نوعی آمیخته با زندگی ماست. برای نابینایان آموزش تحرک و ارتباط با فضای اطراف از طریق این تحرک شاید کمی متفاوت به وجود بیاد. کودکان نابینا به طرقی متفاوت با همسالان بینای خودشون حرکت و شناخت فضای اطراف‌رو یاد می‌گیرن و تجربه می‌کنن. آموزش و
دسته‌ها
نشریه جهان آزاد

نشریه جهان آزاد، شماره 68. قدرت والدین

یک سلام بهاری با عطر و طعم چای بهار نارنج به تمامی یاران محله نابینایان. امید که عید امسال تا عید آینده برای تمامی شما امتداد پیدا کنه و از امروز، هر روز از سالی که درش هستیم براتون عید باشه! در پایان نوروز و در شصت و هشتمین سفر محله نابینایان به جهان آزاد قراره به یک گرد‌همآیی بریم. جلسه‌ای که افراد مختلف از نقاط مختلف دور هم جمع شدن تا اطلاعات، پیشرفت‌ها و موارد مورد‌توجهشون به منظور بهتر کردن شرایط در زمان حال و برنامه‌ریزی در جهت داشتن آینده‌ای هرچه روشنتر برای فرزندان نابیناشون‌رو با هم به اشتراک بذارن و تلاش‌هاشون برای دستیابی به اهداف بیشتر‌رو با
دسته‌ها
نشریه جهان آزاد

نشریه جهان آزاد، شماره 67. مبارزه ما برای دسترسی، بخش سوم، پایانی

یک سلام سبز و شکوفه‌باران از جنس عید به عزیزان محله نابینایان. امید که سال جدید برای تک‌تک شما پیک شادی‌ها و پیام‌آور زیباترین شروع‌ها بوده باشه! در نخستین سفر محله نابینایان در سال جدید و سفر شماره 67 محله به جهان آزاد، داستان آلیسا و مشکلاتش‌رو پی می‌گیریم و در آخرین بخش این راه با قهرمانان این قصه واقعی همراه میشیم تا ببینیم ماجرا عاقبت به کجا ختم میشه. پیش از این گفتیم که آلیسا برای دسترسی به موارد مورد‌نیاز آموزشی و تحصیلی با مسائلی مواجه شد که متأسفانه مدرسه و اداره ناحیه به‌دلایلی کمتر تونستن در رفع این موارد بهش کمک کنن. دردسرهای آلیسا برای پیش رفتن
دسته‌ها
داستان و دل‌نوشته

ماهِ من، مهتاب. شماره 20.

قصه کوکو، 14. دیگه روزها انگار چندان تفاوتی با شب نداشتن. آسمون سیاه سیاه بود. تقریبا هیچ روزی خورشید نداشت. رعد و برق‌های شدید زمین‌رو نور‌بارون می‌کردن اما بارون نمی‌بارید. هوا هر جنبشی‌رو منجمد می‌کرد. حرکت انگار وسط هوای یخزده داشت مشکل‌تر می‌شد. زندگی اما از رو نمی‌رفت و همچنان در جریان بود. روزها با همون حال و هوای همیشگی دل سرد زمستون‌رو می‌شکافتن و می‌گذشتن. شهر در انجماد پیش می‌رفت اما همچنان زنده و پویا بود. مردم سر کارهاشون می‌رفتن و رفت و آمدها همچنان در جریان بود. صحبت از سرمای سنگین زمستون اون سال یکی از بحث‌های رایج بین جماعت بود. شاگرد خیاط سرش به کار و